دکتر محمد محمد رضایی استاد پردیس قم دانشگاه تهران در خصوص تفاوت میان فلسفه مشاء با فلسفه اشراق به خبرنگار مهر گفت: قبل از پاسخ دادن به این پرسش باید در وهله اول بدانیم ابزارهای شناخت در وجود ما چند دسته هستند؟ به هر حال همه انسانها از حواس پنج گانه برخوردارند که بواسطه آنها می توانند اطلاعاتی دریافت کنند. این یک نوع ابزار شناخت است یعنی ابزار حس. دومین ابزار عقل است، عقل بر اساس استدلالات و قیاس هایی که بکار می بندد، می تواند به هر جهت مجهول را کشف کند یعنی از معلومات به سمت کشف مجهولات برود که این خود نوع دیگری از ابزار شناخت است. در مغرب زمین کسانی که تنها ابزار شناخت را حس و تجربه بدانند به آنها تجربه گرا یا آمپریسم می گویند و به کسانی که علاوه بر ابزار حس، به عقل هم برای رسیدن به شناخت اعتقاد دارند عقل گرا گفته می شود. به تعبیری می توان گفت که حس گراها و آمپریست ها ذهن را لوح سفیدی می دانند که هیچ چیز آن را تاریک نکرده است و فقط از طریق ابزار شناخت یعنی حس این لوح تاریک می شود و بر آن نقش نگارده می شود با این حال عقل گراها قائل به مفاهیم فطری هستند و معتقدند آدمی بصورت مادر زادی یکسری از مفاهیم در ذهن و ضمیر دارد. این در واقع تفاوت حس گرایان و عقل گرایان است.
وی افزود: در حوزه اسلام ما علاوه بر ابزار حس و عقل راه دیگری برای شناخت داریم موسوم به راه دل یا همان صفای باطن. بر این اساس معتقدند که اگر دل آدمی صفا و تزکیه نفس پیدا کند منجر به نیل آدمی به معارف و شناخت هایی می شود. روایتی معروفی در این زمینه وجود دارد که می فرماید: من اخلص لله اربعین صباحا.... حکمه؛ هر کسی که چهل صبح گاه خداوند را از سر اخلاص یاد کند خداوند چشمه های معرفت را از قبلش به زبانش جاری می سازد. بر این اساس این صفای باطن و این تزکیه نفس خودش یک ابزار شناخت است.
محمدرضایی با بیان اینکه وجه اشتراک اصلی فلسفه های اشراق و مشاء در ابزار شناخت است، گفت: مشائیان را به عبارتی طرفداران فلسفه ارسطویی قلمداد کرده اند و در جهان اسلام ابن سینا را احیا کننده فلسفه مشاء دانسته اند. این گروه از فلاسفه تنها به استدلالات و تفکرات عقلی اکتفا می کنند و برآنند که از رهگذر استدلالات عقلانی به حقایق دست یابند. البته گفتنی است که ابن سینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» خود طریق عرفانی را نیز قبول می کند و این خود حاکی از رویکرد اشراقی او دارد که بنا به روایاتی وی در اواخر عمر به رویکرد مزبور گرایش پیدا کرده بود. به رغم این، مشائیون بر این نکته تکیه دارند که بواسطه استدلالات عقلانی می توان به کنه حقایق راه برد.
این محقق و نویسنده ادامه داد: در مقابل این نگرش، فلسفه اشراق بر آن است که تنها رهیافت های عقلانی و منطقی کافی نیست و در این بین سلوک فردی و مجاهده نفس برای نیل به حقایق امری است ضروری و مسلم. شیخ اشراق به عنوان احیاگر فلسفه با رویکرد اشراقی در جهان اسلام بر آن بود که مسائل حکمی را نخست از رهگذر اشراق بدست آورده و سپس در جستجوی برهان و دلیل برآید. وی در همین رابطه در کتاب حکمه الاشراق چنین آورده است: حقایقی که در این کتاب نوشته ام نخست از راه فکر و اندیشه حاصل نشده، بلکه ابتدا از راه زهد و کشف و شهود بدست آمده است، سپس برای اثبات آنها به جستجوی برهان آمده ام. استفاده از براهین عقلانی صرفا برای آموزش و تبیین مفاهیم بوده است و نیازی به آنها نداشته ام.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه پیروان حکمت مشاء در واقع همان طرفدران فلسفه ارسطویی اند، اصالت را به استدلالات عقلانی می دهند و حکمت اشراق علاوه بر استدلالات عقلانی به صفای باطن نیز قائل هستند، در قیاس این دو فلسفه اسلامی یادآور شد: فلسفه اشراق بر آن است که برای فهم حقایق از کشف و شهود و تزکیه نفس بهره بگیرد، از همین رو با فهم حقایق از طریق یاد شده دیگر نیازی به براهین منطقی نیست و استفاده از این براهین صرفا بخاطر تعلیم و تببین مقاصد و مفاهیم است، اما در حوزه فلسفه مشاء بیشتر اصالت به استدلالات عقلانی داده می شود. ممکن است در این راه به کنه حقایق نائل نشده و حتی در مورد آنها دچار شک و تردید شوند با این حال از براهین عقلی و فلسفی استفاده می کنند. امروزه گروهی بواسطه همین استدلالات عقلانی درباره مسائل ماوراء طبیعی مباحثی را مطرح می کنند که شاید خود به آن باور نداشته باشند هر چند که فلاسفه مشاء، الهی هستند ولی به هرحال ممکن است خود دچار تردید باشند و درباره آنچه می گویند شناختی نداشته باشند. به هر روی یافتن و صفای باطن برای خودش یک راهی است.
نظر شما