خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: «مردن به وقت شهریور» چهارمین ساخته هاتف علیمردانی است که در بخش سودای سیمرغ جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درمی آید. وی پیش از این فیلم های «راز دشت تاران»، «یک فراری از بگبو» و «به خاطر پونه» را کارگردانی کرده که دو فیلم اخیر در حوزه سینمای اجتماعی قرار دارند. «به خاطر پونه» سال گذشته توانست توجه منتقدان را به خود جلب کند و البته خود کارگردان معتقد است فیلمش در جشنواره فجر 31 مورد اجحاف قرار گرفت. وی حالا امسال با فیلم «مردن به وقت شهریور» به جشنواره آمده که مثل اثر قبلیاش به مباحث اجتماعی می پردازد.
«مردن به وقت شهریور» داستان پسری به نام سینا و خانواده وی است و مشکلاتی که این پسر نوجوان کنکوری با آنها روبروست. سینا یک برادر و یک خواهر دارد. برادرش به ام.اس مبتلا شده و استرس و ناراحتی های عصبی برایش خوب نیست مادر سینا آنها را ترک کرده و پدرش قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. پدر سینا او را چند ماه باقی مانده به کنکور به شدت محدود کرده و حتی کامپیوتر و اینترنت را از وی دور کرده است.
«مردن به وقت شهریور» را می توان یک فیلم اجتماعی دانست که به خوبی همه معضلات نسل امروز و مسایل و دغدغه های آنها را بیان می کند چیزی که کارگردان از آن با نام بی هدفی و بی آرمانی نسل امروز یاد می کند و همچنین به ارتباطات میان این نسل با خودش و حتی با خانواده و پدر و مادرش و حتی اعتیاد می پردازد.
در این فیلم حمید فرخنژاد، هانیه توسلی، نازنین بیاتی، نوید لایقیمقدم، صبا گرگینپور، ترلان پروانه، پروین ملکی، ملیسا ذاکری و حسام محمودی بازی می کنند. نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی آن را هاتف علیمردانی بر عهده دارد.
وی در این گفتگو درباره جشنواره فیلم فجر امسال که از داوری محکمی برخوردار خواهد بود و همچنین از اینکه این فیلم ها امسال به یک باره و پس از تغییر مدیریت کلید خورده و تولید شده اند، سخن گفت. این کارگردان همچنین گفت که در زمان ما فروشنده مواد مخدر را قاچاقچی می گفتند، الان به قاچاقچی «دراگ دیلر» می گویند و یک جوان با این عنوان فریب می خورد. قاچاقچی گری با دیلر بودن جایگزین شده و شغل باکلاسی شده است من هدفم این بود که خانواده ها را از این معضلات و مسایل آگاه کنم.
در این گفتگو به بهانه نمایش «مردن به وقت شهریور» سراغ هاتف علیمردانی رفتیم و با او درباره چهارمین فیلمش و همچنین جشنواره فیلم فجر سخن گفتیم. فیلم وی امروز یکشنبه 13 بهمنماه ساعت 19 در برج میلاد به نمایش درمیآید.
*به عنوان سوال ابتدایی، فکر میکنید جشنواره بین المللی فیلم فجر امسال چه ویژگی هایی دارد؟
- من چهار سال است که پشت سر هم در جشنواره فجر فیلم حضور دارم و هر سال آموختههایی از این جشنواره به دست میآورم. جشنواره فجر مثل هیچ جشنواره خارجی دیگری نیست و همین هم برای سینمای ایران نعمت است و شاید البته اشتباهاتی هم داشته باشد اما حالا بعد از 32 سال به نظرم به تدریج به زبان و ساختار خوبی دست پیدا کرده است.
مدیریت رضاداد در این دوره از جشنواره فیلم فجر یکی از اتفاقات خوب است. رضاداد یک ویژگی دارد که دبیران قبلی این جشنواره نداشتهاند و آن این است که می توان با او دیالوگ برقرار کرد و او میشنود. همچنین امسال برای اولین بار سینمای دولتی به حاشیه می رود یعنی به جز چند فیلم باقی آنها مستقل ساخته شده اند؛ برعکس سال گذشته که سینما و فیلم ها دولتی در راس بودند.
امسال ترکیبی از جوانان و با تجربه ها در جشنواره حضور دارند. سینمای ایران در حال پوستاندازی است و جوانانی بر سر کار آمده اند که تجربه ها و اندیشه های نویی در سر دارند. اینها اندیشهای را که در سینمای ایران وجود دارد، شناخته اند.
*امسال همه فیلمسازان بزرگ در جشنواره حضور دارند آیا این باعث دیده نشدن فیلم شما نمیشود؟
- خیر من اینطور فکر نمی کنم. امسال ترکیبی از فیلم اولی ها و چهره ها در جشنواره حضور دارند که ترکیبی از تجربه و جوانی است. من این ترکیب را بسیار دوست دارم. از طرف دیگر ما بدسلیقگی و کج سلیقگی در جشنواره ها را پشت سر گذاشته ایم و فکر می کنم سینماگران پیش از این به سینما بدبین شده بودند و در این چند ماه موجی به راه افتاد که بسیاری از فیلمسازانی که قرار نبود فیلم بسازند تصمیم به ساخت فیلم گرفتند. خود من از کسانی بودم که قصد ساخت فیلم نداشتم چون اجحاف زیادی به فیلم «به خاطر پونه» شد ولی با تغییراتی که رخ داد تصمیم به ساخت فیلم گرفتم و «مردن به وقت شهریور» را از 23 شهریور ماه کلید زدم.
*البته مدیران قبلی سینما، این جشنواره را حاصل مدیریت خود می دانند.
- ابدا چنین نیست. بیشتر این فیلمسازان در سه یا چهار ماهه اخیر فیلم ساخته اند و 85 درصد فیلم ها بعد از تغییر دولت بود که به یکباره پتانسیل هایی آزاد شد. فکر می کنید چرا رضاداد تا آخرین لحظه فیلم ها را قبول کرد؟ چون فیلمسازان تا مهرماه نمی دانستند چه اتفاقی خواهد افتاد و تکلیفشان چیست و مهرماه شروع به ساخت فیلم کردند. خوشبختانه می توان گفت اکثر این فیلم ها به دوره آقای شمقدری تعلقی ندارد.
*فکر می کنید اینکه اجازه داده شد همه این فیلم ها در جشنواره حضور داشته باشد، منطقی بود؟
- فکر می کنم به دلیل اینکه دولت و سیاست ها تغییر کرد این مساله جایز بود چون ما در حال گذر از یک مرحله و از نوعی فریز شدگی، هستیم. سینما در حال پوست اندازی است و من امیدوارم سینما بعد از این بتواند به ثبات برسد. این اولین بار است که من می بینم بدنه سینمای ایران متحد با هم به جلو می رود و همه یک هدف دارند.
*شما در نهایت حضور فیلم خود در این دوره از جشنواره را موفق میدانید؟
- یکی از مسایلی که باعث اجحاف به حق فیلمساز می شود مدیر و مدیریت نیست بلکه خود ما هستیم. برای ایجاد یک بستر مناسب همه باید فرهنگ آن را داشته باشند، ما هنوز یاد نگرفته ایم که ضابطهمندی مهمترین مولفه برای رسیدن به پیشرفت است. به محض اینکه داوران مشخص می شوند و قرار است داوری کنند تلفن های همه ما روشن می شود و بسیاری به فکر لابی کردن می افتند. اینها شرایط ضابطه مندی را سخت می کند، البته خوشبختانه امسال داورانی هستند که واقعا نمیتوان با آنها لابی کرد امسال هیات داوری بر سر کار آمدند که خود من وقتی اسامی آنها را دیدم هیجان زده شدم. فکر نمی کردم ما به این نام ها برسیم و من خوشحالم آدم هایی وارد سینما شدهاند که انتخابشان تحتتاثیر لابی و بزرگی و چهره بودن نام ها نیست. من معتقدم اگر فیلمم در حدی باشد که جایزه بگیرد اطمینان دارم که در این جشواره به آن خواهد رسید. با این حال باید خود ما یاد بگیریم که از رابطهبازی پرهیز کنیم.
*در هر چهار فیلمی که شما ساخته اید خودتان فیلمنامه ها را نوشته بودید. چه اصراری به این امر دارید؟
- من همیشه سینماگران مولف را دوست داشته و ترجیح دادهام خودم کارهای خود را بنویسم و بسازم. معتقدم در این صورت کار به تکنیک و آرتیستی بودن نزدیکتر می شود. یک دید روشنفکری در میان جوانان ما وجود دارد که به دلیل همین نگاه و آوانگارد بودن آن چندان در سینما موفق نمی شوند و آن ایده های روشنفکرانه ای است که اینها دارند و بعد می خواهند آن را عملی کنند و البته از اجرایی کردن این ایده ها ترس دارند. در واقع میان دیدگاههای آوانگارد و آنچه که به اجرا می رسد کمی فاصله است. خود من هنوز فاصله آنچه را که می دانم و آنچه که می سازم طی نکردهام.
* چطور به نوید لایقی مقدم رسیدید؟ کسیکه پیش از این تنها یک بازی داشته که آن فیلم هم نمایش پیدا نکرده است. چطور به او اطمینان کردید و به عنوان نقش اول انتخابش کردید؟
- من برای این فیلم تمام علاقه مندان بازیگری در آموزشگاهها را دیدم. ما از میان حدود 1000 نفر 30 نفر را در نهایت انتخاب و با آنها فیلمنامه را تمرین کردیم و سپس از میان این 30 نفر باقی بازیگران انتخاب شدند. حتی در نقش های تکسکانسی ما هم کسانی بازی می کردند که همراه آنها 3 یا 4 کاندید داشتیم که بازیگری کار کرده بودند. این میان موسسه کارنامه و سراج همکاری زیادی با من داشت و من معتقدم کارنامه بازیگران خوبی تربیت می کند. یک دلیل اینکه به سراغ او رفتم این بود که فکر می کنم ما بازیگر توانمندی در این سن و سال نداریم و از طرفی میخواستم به سراغ نسل جدیدی از بازیگران بروم.
*این فیلم عنوان شاعرانه ای دارد. چرا آن را از شعر سیدعلی صالحی انتخاب کردید؟
-من قبل از اینکه یک فیلمساز باشم یک شاعرم و به عنوان یک شاعر در هنر ایران فعالیت داشته ام بنابراین نگاهم به سینما کمی شاعرانه است و یک هارمونی شعرگونه در بدنه سینما می بینم. سیدعلی صالحی شاعری است که ما با عاشقانه های وی بزرگ شده ایم و شاید بسیاری از احساسات خود را مدیون چنین آدمی باشیم. اگرچه که نسل امروز شاید کمتر چنین شاعرانی را بشناسد و آن به دلیل تفاوت های نسل ما با نسل امروز است که شاید اصلا این نسل هیچ گونه آرمانگرایی نداشته باشد. از جمله چیزهایی که من در انتخاب بازیگران فیلمم به آن رسیدم همین شناخت خصوصیات و ویژگی های آدم های این نسل بود. یکی از تفاوت های ما با اینها این است که ما به راحتی تحت تاثیر ارعاب و ترس از والدین قرار می گرفتیم و شاید پدرو مادرهای ما بسیار مقتدرتر بودند ولی امروز این نسل بسیار یاغی تر است و ذهن جستجوگری دارد. کنجکاوی بدون علم آغاز خطر است، پدر و مادران ما توانستند بر ما فائق آیند ولی با نسل امروز نمی توان اینطور عمل کرد زیرا آنها سرکش و یاغی هستند.
از طرف دیگر نداشتن یک فرهنگ خاص در کشور باعث شده که ما برای هر منطقه ای یک فرهنگ خاص بپیچیم. در ایران فرهنگ یکسانی بر ما رایج نبوده و باعث چندپاره شدن جامعه ما شده است. این فرهنگ یکسان را با تحمیل نمی توان یکی کرد. با جمع کردن ماهواره و یا محدود کردن هر امر غیر متعارفی نمی توان جلو مدرنیته را گرفت اما باید فرهنگ آن را ایجاد کرد. آنچه امروز دیده می شود این است که پدرو مادرهای امروزی به یک باره فضا را برای فرزندان خود باز کرده اند و حالا از آن تفریط به نوعی افراط رسیده ایم.
*برادر سینا هم مساله دیگری است که در فیلم به خوبی به آن پرداخته شده و خود بار داستانی دیگری را به دوش می کشد. آیا قرار است نشان داده شود که خانواده مقصر این بیماری است؟
- وجود این برادر در خانه ایجاد یک معضل کرده است. خانواده دردی دارد که همه از آن آزار می بینند. این فیلم می خواهد نشان دهد که این خانواده به هر لحاظ به هم ریخته است. ام.اس یکی از بیماری هایی است که استرس و فشار تاثیر زیادی در پیشروی آن به وجود می آید و در فیلم هم دیده می شود که بیماری برادر سینا دائما تحت تاثیر خانواده و نابسامانی هایی که اتفاق می افتد در حال پیشرفت است. از طرفی این درد همه آنها را نزار کرده و اصلا این نشان دهنده این است که خانواده خسته شده است.
*در واقع به این بیمار نیز به عنوان بخش دیگری از مسایل خانواده نگاه شده است.
- من سعی می کنم در کار خود از تمام المان های سینمایی برای رئال کردن فیلم استفاده کنم. سعی دارم حجمی از آدم ها را وارد قصه کنم که داستان های متفاوتی دارند چون جامعه ما هم به همین شکل است. یکی از مشکلات سینمای ما این است که همه آدم ها یک رنگ وارد فیلم می شوند و ما به درون آدم ها نمی رویم و آدم ها داستان های ما شخصیت های یک دستی دارند.
*اصلا جزییات در بسیاری از فیلم ها وجود ندارد جزییاتی که مخاطب دوست دارد در زندگی یک آدم بهم ریخته ببیند.
- توجه کردن به جزییات باعث درست شدن کلیات می شود، این تاکید روی جزییات را لارنس الیویه برای بازیگری دارد اما من فکر می کنم برای کلیت سینما هم کاربرد دارد اینکه اگر ما بتوانیم به جزییات کوچک توجه کنیم کلیات سینمای ما صحیح و منطقی خواهد بود. مثلا در «به خاطر پونه» جزییاتی در بازی فرهاد اصلانی به عنوان یک معتاد وجود داشت که به اعتیاد وجه نمایشی نداده بود بلکه آن را رئال کرده بود. تیک ها و یا سکسکه ای که او بازی می کند . عده ای فکر می کنند اعتیاد تنها به این است که خود را خمیده کنند و صدایشان عوض شود. دیگر آن دوره که بخواهیم با فیزیک و گریم به بیان یک مساله بپردازیم گذشته است ما باید با واقعیات درونی یک موضوع و یا یک کاراکتر را بسازیم. در غیر این صورت نوشتن داستان، سختی چندانی ندارد بنابراین قصه زمانی جذابیت بیشتری دارد که بار دراماتیک آن بیشتر باشد و آدم ها هرکدام یک پیشینه و داستان مجزا داشته باشند.
*فکر می کنید چه المان دیگری به این رئال بودن فیلم ها کمک می کند؟
- از مولفه های دیگری که من سعی می کنم در فیلم هایم از آن استفاده کنم این است که زمان طولانی برای طرح قصه ام انتخاب نمی کنم. یکی از مشکلاتی که از واقعی بودن فیلم می کاهد این است که شاید فیلمساز می خواهد ده سال از یک زندگی را در یک فیلم نشان دهد. من چه در این فیلم و چه در فیلم «به خاطر پونه» از مقطع زمانی کوتاه چند ماهه استفاده کردم و اصلا فکر می کنم تمام فیلم های خوب فیلم هایی بوده اند که در مقطع زمانی کوتاهی اتفاق افتاده اند. زیرا رئالیته داستان به این شکل قابل فهم تر است. لازم نیست یک سابقه طولانی لزوما در فیلم نشان داده شود مثلا ما در «مردن به وقت شهریور» نمی دانیم چه اتفاقی برای پدر و مادر سینا رخ داده است که از هم جدا شده اند بلکه برشی از یک زندگی نمایش داده می شود و بعد آدم هایی که داستانی را از گذشته خود وارد زندگی کرده اند.
*شما در سخنان خود بیش از همه روی رئال بودن تاکید داشتید بین اجتماع و واقعیت خشن و جدی که در آن وجود دارد و نگاه شاعرانه ای که شما گفتید چه ارتباطی وجود دارد؟
- ببینید معنای سخن من از نگاه شاعرانه لزوما سهرابگونه فیلم ساختن نیست. شاملو و فروغ هم شعر می گویند بنابراین می توان سخیف ترین و جدی ترین مسایل را در شعر مطرح کرد و به باد مضحکه کرد. درواقع منظور از این نگاه شاعرانه بی غل و غش بودن نیست تعاریفی که از هنر وجود دارد متفاوت است. مهم این است که این نگاه و تعریف در ذهن شخص چگونه شکل می گیرد. آنچه در نظر من وجود دارد شعری است که در مدیوم سینما ساخته می شود و همچنین این شاعرانگی را در ساختار و هارمونی می دانم.
*رابطه در «مردن به وقت شهریور» نقش مهمی دارد. رابطه برادر با برادر، سینا با پدرش و یا همسرِ پدرش و همچنین رابطه ای که با دوستانش دارد. قصد شما چه بود و چه چیزی را می خواستید به مخاطب ثابت کنید؟
- من معتقدم در میان این نسل بد و خوب وجود ندارد می توان به شرور بودن و آرام بودن آدم ها اشاره کرد. جوانی از مجموعه اشتباهات شکل گرفته و دایم در حال آزمون و خطاست این نسل گرفتار مسایلی است که تعریف درستی از آنها ارائه نشده است. من خواستم در «مردن به وقت شهریور» این مساله را نشان دهم. در زمان ما فروشنده مواد مخدر را قاچاقچی می گفتند، الان به قاچاقچی «دراگ دیلر» میگویند و یک جوان با این عنوان فریب می خورد. قاچاقچیگری با دیلر بودن معاوضه شده و شغل باکلاسی شده است و شما می بینید که یک نفر در یک پارتی در عین حال که خود را «دیجی» معرفی می کند افتخار می کند که دراگ دیلر هم هست. من هدفم این بود که خانواده ها را از این معضلات و مسایل آگاه کنم. البته وضعیت بسیار خطرناک تر از آنچیزی است که در «مردن به وقت شهریور» نمایش داده شد و این فیلم با توجه به استانداردهای سینمای ایران معضلات را بیان کرد.
ادامه دارد....
نظر شما