به گزارش خبرنگار مهر، تایم اعلام کرد محققان معمولا عادت دارند فیلمسازانی را تکریم کنند که سبکهای سینمایی بزرگ را پایهگذاری یا یک ژانر را تعریف کردهاند، مردانی مانند هیچکاک، ولز، هاکس و فورد.
در این بین فیلمسازانی نیز بودند که خیلی سعی نکردند خود را بزرگ جلوه بدهند، مردانی که میتوانستند با هر قرارداد استودیویی و حتی پروژههای در حال تولید، کنار بیایند و کار خود را به بهترین شکل انجام بدهند.
ویکتور فلمینگ، ویوین لی و کلارک گیبل در پشت صحنه فیلم "بربادرفته"
مایکل سراگو منتقد فیلم بالتیمور سان در کتاب "ویکتور فلمینگ: یک استاد سینمای آمریکا" که اخیرا منتشر شد، فلمینگ را در زمره این نوع فیلمسازان قرار میدهد، مردی که منکر جایگاه واقعی خود در پانتئون سینمایی شد.
در همان حال که فلمینگ بین فیلمهای وسترن، خانوادگی، درامهای تاریخی و فیلمهای با موضوع رفاقت در حرکت بود، بالا رفتن او از پلههای ترقی در استودیوها تا حد زیاد به خاطر دوستی با تعدادی از ستارههای سینما مانند داگلاس فربنکس جونیر، کلارک گیبل و گری کوپر بود.
در واقع، دوستی فلمینگ با فربنکس او را درون سیستم استودیویی جا انداخت و باعث شد این فیلمساز جوان راههای تحمل کردن، دوستی و هدایت ستارههای مطرح هالیوود را یاد بگیرد.
همین مهارت بود که به فلمینگ کمک کرد از جودی گارلند در "جادوگر شهر زمرد" و گیبل در "بربادرفته" به بهترین شکل استفاده کند. سراگو در کتاب خود به توصیف شیوههای فلمینگ در گرفتن بهترین نقش آفرینیها از ستارههای سینما میپردازد.
در بخشی از "یک استاد سینمای آمریکا" درباره نوع برخورد فلمینگ با ستاره "جادوگر شهر زمرد" آمده است: در یک صحنه وقتی جودی گارلند بازیگر نوجوان نقش شخصیت دوروتی نتوانست مقابل شیر به ظاهر ترسناک، اما بیدل و جرات جلو خنده خود را بگیرد، فلمینگ او را کنار کشید و گفت "عزیزم، کار خیلی جدیه" و بعد به او یک سیلی زد و گفت "حالا برو کار کن."
سراگو این سیلی را یک حرکت بسیار حسابشده از مردی با توان چشمگیر میداند. جدا از این حرکت، فلمینگ همیشه با بازیگران نوجوان مانند بزرگسالان رفتار میکرد و نتیجه کار چشمگیر بود.
نویسنده کتاب درباره حضور فلمینگ در فیلم "بربادرفته" مینویسد: او در حالی هدایت پروژه "بربادرفته" را به عهده گرفت که جرج کیوکر در نیمه راه کار را رها کرده بود. روند کلی کار پیش از ورود فلمینگ و زیر نظر دیوید اُ سلزنیک تهیهکننده شکل گرفته بود، اما با آمدن او بازنویسی ادامه پیدا کرد.
همان زمان اف. اسکات فیتزجرالد، یکی از فیلمنامهنویسان "بربادرفته" درباره فلمینگ نوشت: او یک دستگاه انطباقپذیر خوب است که میتواند صبحها یک سکانس اکشن با حضور دو هزار سیاهیلشگر را کارگردانی کند و عصرها درباره رنگ دکمههای کت کلارک گیبل یا سایههای روی چهره ویوین لی تصمیم بگیرد.
سراگو در کتاب "ویکتور فلمینگ: یک استاد سینمای آمریکا" به شکلی قانعکننده این بحث را مطرح میکند که فلمینگ یکی از غولهای قدرنشناخته دوران خود بود و میدانست چهطور باید کنترل بعضی از بلندپروازترین، دست و پاگیرترین و پرخطرترین فیلمهای تاریخ سینما را به عهده بگیرد.
فلمینگ ژانویه 1949 در 60 سالگی درگذشت. او حدود 50 فیلم در کارنامه دارد و از دیگر فیلمهای مطرح وی میتوان به "کاپیتانهای شجاع" و "ژاندارک" اشاره کرد. کتاب "ویکتور فلمینگ: یک استاد سینمای آمریکا" نهم دسامبر امسال در 656 صفحه به بازار آمد.
نظر شما