به گزارش خبرنگار مهر، مکرمه قنبرى بانوى نقاش مازندران صبح روز دوشنبه دوم آبان ماه 90 بدرود حیات گفت. او در 23 اردیبهشت سال ۱۳۰۷در روستاى دریکنده در مازندران به دنیا آمده و از گفتههاى او چنین برمىآمد که از کودکى به نقش و نگار علاقه داشته و براى این کار از گل و گچ استفاده مىکردهاست. این هنرمند، نقاشى بر روى کاغذ به صورت امروزى را در سال هاى پایان زندگى اش، در سن ۶۴ سالگى آغاز کرده بود.
مکرمه قنبری در سال 1307(1928 میلادی) در روستای دریکنده در شهر بابل در استان مازندران، به دنیا آمد. زندگی او بیانگر فضای روستایی و فئودال اوایل قرن بیستم در ایران است: او بی سواد بود و در سن خیلی پایینی ازدواج کرد و ثمره ازدواج او 9 فرزند بود. مکرمه و شوهرش کشاورز بودند. او در طول دوران زندگیش به عنوان خیاط، آرایشگر، ماما، طبیب سنتی و نانوا هم فعالیت کرده است.
نمایی از خانه روستایی مکرمه
در سن 64 سالگی مکرمه نقاشی کشیدن را آغاز کرد. او درباره این موضوع میگوید: "بعد از مرگ شوهرم من یک گاو خریدم و از آن نگهداری میکردم. در زمان قبول شدن پسرم در دانشگاه اصفهان که تنها شدم، ما گاوهای زیادی داشتیم که نیاز به نگه داری فراوانی داشتند و من در اثر کار زیاد مریض شدم و به ناچار در تهران در بیمارستان برای مداوا بستری شدم. وقتی که در بستر بیماری بودم، فرزندانم به خانه پدری برگشتند و تمام گاوها را فروختند، چون نگران سلامتی من بودند. این موضوع خیلی روی من تاثیر گذاشت و ناراحتم کرد پس برای مقابله با تنهاییم به نقاشی کشیدن روی آوردم."
اولین نقاشی مکرمه، تصویر یک گاو است که آن را با گل و خاک روی سنگ نقاشی کرد. بعدها او روی دیوارهای خانهاش و هر سطحی که پیدا میکرد، نقاشی میکشید. (او حتی روی کدو حلوایی هم نقاشی میکشید!)
علی بلبلی پسر مکرمه میگوید: "وقتی که دیدم مادرم نقاشی میکند میخواستم برایش کاغذ و رنگ بخرم اما او به من گفت برایم مقداری کاغذ مستعمل و معمولی بیاور، من به او 50 برگه a4 دادم و بعد از 1 ماه که برگشتم دیدم او هر دو طرف کاغذ ها را نقاشی کرده، اینبار برایش 100 برگه خریدم او دوطرف آنها را هم نقاشی کرد."
نخستین کسى که ارزش نقاشی او را دریافت پسرش بود، که میتوان او را کاشف استعداد مکرمه و مشوق او دانست. علی بلبلی میگوید: "کارهایش آنقدر خوب بود که من تحتتاثیر قرار گرفتم، اما حرف مرا قبول نداشت و میگفت تو الکی تعریف میکنی. مقداری کاغذ دیگر برایش گرفتم. بعد از مدتی که برگشتم باز هم دیدم همه آنها نقاشی شده و چون کاغذ کم داشت پشت آنها را هم نقاشی کرده بود."
مکرمه قنبری روایتگر رنگها و نقشآفرین قصههاى فولکلور سرزمین عاشقانههاى سبز، انسانى که بیش از شش دهه حجم عظیمى از احساس جور زمانه را در جان خویش داشت، با رنگها درآمیخت و چنان نقشى بر پرده خلق کرد که خود همه عصیان بود و شکستن بغضهاى فروخورده مردم بىفریاد. او که از خواندن و نوشتن بىبهره بود، نقاشى را خود آموخته بود تا جایى که تمام دیوارها و حتى در و پنجرههاى خانه خود را هم نقاشى مى کرد.
نقاشىهاى هنرمند کهنسال ایرانى را که خود با صراحت گفته بود که خواسته بنویسد، اما سواد نداشته، بنابراین نقاشى کشیده است، در سوئد، با نقاشىهاى مارک شاگال، نقاش بلندآوازه قرن بیستم، قیاس کردهاند.
یکی از آثار مکرمه
تابلویى که او از شمایل امام رضا(ع) نقاشى کرده است، به خانه اکثر اهالى دریکنده راه پیدا کرده است و همچنین تابلوى بزرگى که از بارگاه امام رضا(ع) در ابعاد ١ × ١/٥ به تصویر کشیده نیز در حسینیه محل نصب شده و مورد توجه و احترام روستائیان قرار گرفته است.
نخستین حضور مکرمه قنبرى، بانوى ۷۵ سالهاى که از توانایى خواندن و نوشتن بىبهره بود و هیچ آموزشى به صورت آکادمیک ندیده، اما معرف جهانیان است، در نمایشگاه بینالمللى قرآن کریم در محل کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان بود. نخستین نمایشگاه مکرمه قنبرى هم در سال ۱۳۷۴در گالرى سیحون برگزار شد و در پى آن در سالهاى ۷۵، ۷۶، ۷۷و ۸۴ نیز نمایشگاههاى انفرادى و بیش از ده نمایشگاه جمعى دیگر از آثار او در همان گالرى برپا شد. او توانست جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم رشد و نیز تندیس جشنواره هنرى - ادبى روستا را دریافت کند.
ابراهیم مختارى مستندساز نیز فیلمى از زندگى و آثار مکرمه با عنوان خاطرات و رویاها ساخته که در چند جشنواره جهانى به نمایش درآمده است. این هنرمند فقید را اکنون جهانیان میشناسند. در بیش از ۱۷۰سایت گوناگون، بیوگرافى و آثار وى معرفى شده است. او در سال ۲۰۰۱ به عنوان زن برگزیده سال از طرف انجمن پژوهشهاى زنان سوئد انتخاب شد. شهرت او تا جایی پیشرفت که اخیرا فیلمی در هالیوود با محوریت زندگی او در دستور کار قرار گرفته و اخباری مبنیبر پیشنهاد ایفای نقش او به مریل استریپ و قبول ایفای این نقش از سوی این بازیگران سرشناس منتشر شدهاست.
مکرمه قنبرى بر اثر عوارض ناشى از سکته مغزى مدام تحت درمان بود و به دلیل دو سکته دیگر به حالت کما رفته بود، سرانجام ساعت ۵ بامداد روز دوشنبه دوم آبان ماه سال 84 در بیمارستان یحیى نژاد بابل درگذشت. پیکر او سوم آبان در بابل تشییع و در منزل شخصى و مسکونى اش به خاک سپرده شد.
نظر شما