خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: اگرچه خیلی از صاحبان مشاغل، کار و مسلک خود را بعد از کار معدن، سختترین حرفه دنیا میدانند اما شاید بعد از معدن، کمدیسازی به واقع سختترین کار دنیا باشد. البته نه کمدیهایی که سالی چندتایی از آنها در تلویزیون پخش میشود و با توسل به شوخیهای لوده و دست به دامن شدن شاخهای مجازی و بازیگران حاشیه ساز چند صباحی روی آنتن میآید و نه تنها در همان چند روز پخش مورد توجه قرار نمیگیرد که بعد از آن هم در حافظه مخاطب نمیماند. بلکه منظور کمدیهایی است که به بهانه خنده گیری از مخاطبش، اخلاق و عرف را فدا نمیکند. قصه و شوخی طراحی میکند و صرفاً روی طنازیهای توئیتری و مجازی سرمایهگذاری نمیکند. کمدیهایی که با در نظر گرفتن زندگی روزمره و مصائب و مشکلات عادی مردم، قصهای انسانی در نظر گرفته و با همان شوخیها بنای داستان را پایه گذاری میکنند.
با همین ویژگیهاست که سومین فصل از «نون.خ» به کارگردانی سعید آقاخانی و تهیه کنندگی مهدی فرجی توانست مؤلفههای یک کمدی موفق را به دست آورد و جایگاه خود را بهعنوان یکی از معدود برندهای محبوب مخاطب تلویزیون در حوزه سریالسازی در سالهای اخیر تثبیت کند. برندی که حالا باید بیش از پیش از آن مراقبت کرد تا درگیر حواشی و اتفاقات ناخوشایند دیگر برندهای محبوب تلویزیون نشود و بلای آسیبهای «پایتخت» در آخرین فصلی که روی آنتن رفت، از آن دور بماند.
با پخش آخرین قسمت فصل سوم سریال در شب گذشته، نگاهی میاندازیم به موفقیتهای آن در فصل اخیر و دلایلی که باعث شد این مجموعه در مسیر برندسازی در فضای پرداختن به قومیتها با توفیق گام بردارد.
کارگردانی؛ سعید آقاخانی به مثابه کاپیتان یک تیم فوتبال
سعید آقاخانی کمدیهای مختلفی را در تلویزیون کارگردانی کرده است؛ برخی بیشتر به یاد ماندهاند و در زمان خود جزو پرمخاطبها هم شدهاند و برخی هم تجربههایی بودهاند که شاید نتوانستهاند محبوبیت کسب کنند. با این حال کارنامه او در سریال سازی آثار موفقی دارد و توانست به ساخت سه فصل از یک کمدی محبوب منجر شود.
آقاخانی برای تولید «نون.خ» واجد بیشترین امتیاز بود و همه این امتیازها توانست او را در این مسیر به قله موفقیت برساند. کارنامهای از همین تجربههای متفاوت کارگردانی و سریال سازی، کرد بودن و آشنایی با قوم کرد و همچنین سالها بازیگری در نقشهای طنز و تسلط به طنازی سه مؤلفه مهمی بود که توانست به وی کمک کند تا این مسیر را به خوبی طی کند.
کاپیتانی در عین حال مهمترین نقشی بود که آقاخانی در این سریال داشت و بیشترین فرصت را در اختیار دیده شدن تیمش گذاشت و با اینکه خودش هم در این سریال به ایفای نقش پرداخته است و نورالدین خانزاده را هم با هنرمندی تمام بازی کرد با این حال در بسیاری از قسمتها ترجیح داد کاپیتانی کند و حتی پاس گلی داده باشد تا بازیگران دیگر در این تیم بدرخشند. حتی با اینکه نوری عقل کل مردمان این روستاست و در نهایت به عنوان منجی معدن طلا انتخاب میشود اما در این فصل در بعضی سکانسها حضور کمرنگتری دارد و سهم تک تک کاراکترها را افزایش داده است.
بازیگران گمنام سهم بیشتری در این سریال داشتند و آقاخانی اگرچه از بازیگران چهره چون علی صادقی یا شقایق دهقان استفاده کرده است که اگر از حضور کلیشهای صادقی بگذریم دهقان توانست متفاوتتر ظاهر شود با این حال درخشش هنرمندانه سریال اتفاقاً در بخش بازیگران بومی بود.
تیتراژ پایانی سریال نامهایی چون بهرام توکلی کارگردان و نوید محمدزاده بازیگر کرد سینما را در بردارد که از آنها تشکر شده است و اگرچه مشخص نیست تا چه حد نقش داشتهاند با این حال نشان میدهد سعید آقاخانی مشورتهای مختلفی هم داشته است.
فیلمنامه؛ قصهای که هم نقد میکند هم طناز است
دهه نود را شاید بتوان دهه برندسازی در حوزه سریالهای قومیتی نام برد. تجربه ساخت سریالهای ملودرام در خصوص یک قوم یا منطقه پیش از این بارها در تلویزیون اتفاق افتاده است اما تلویزیون در حوزه کمدی و به دلیل شائبههایی که ممکن است نسبت به دست انداختن و توهین و بی احترامی نسبت به یک قوم پیش آید علی رغم جذابیتهای فراوانی که در این زمینه وجود دارد کمتر به این مسیر ورود کرده است.
با همه این محدودیتها اما «پایتخت» مسیری را در این راستا باز کرد که ادامهاش را «نون.خ» با موفقیت به اوج رساند. دو برندی که هر دو با فاصلهگیری از فضای آپارتمانی و دور از پایتخت تهران به گوشهای از کشور پرداختهاند.
پرداختن به قومیت کرد هم دستمایه اصلی قصه در سریال «نون.خ» قرار گرفته است و اتفاقاً با شناخت درست کارگردان و مشورتهای او و بردن سریال به دل مردمان کرد این تصویر نه کاریکاتوری و نه دارای افراط و تفریط بوده است.
فیلمنامه از مهمترین برگ برندههای «نون.خ» است که به چند دلیل توانست مخاطب را تا آخرین قسمت راضی نگه دارد که در زیر به چند مورد اشاره میشود.
امیر وفایی از فصل اول با تیم سعید آقاخانی و مهدی فرجی همکاری داشته و نویسندگی سریال را بر عهده داشته است. وفایی سالها در حوزه طنزنویسی فعالیت کرده است و از مهمترین و شاخصی ترین کارهایش نگارش متنهای مجموعه «دورهمی» در چند فصلی است که گذشت. با توجه به پلاتوهایی که برای مهران مدیری در این مجموعه نوشته است و پیشینه روزنامه نگاری خودش فضایی به روزی نسبت به اخبار و حوادث جامعه دارد و با همین دید هم در فصل اول سراغ قصههایی مبنی بر فساد اقتصادی و در فصل دوم سراغ زلزله رفت. او در این فصل هم نقدهای اجتماعی را در طول قصه به نگارش درآورد. طراحی شوخیها و قصهها هم توسط وفایی و خود آقاخانی با هم صورت میگیرد.
قصهای گروهی نه فردمحور؛ شاید اگر قرار باشد بخواهید قصه یک خطی سریال «نون.خ» را در فصل یک و دو بگویید، نتوانید حول یک فرد تعریف کنید و مثلاً بگویید داستان ازدواج شیرین دختر نوری با سلمان یا قصه نورالدین یا داستان فلان کاراکتر… و اتفاقاً یکی از امتیازهای سریال همین است که قصهاش را پیرامون یک جمع تعریف میکند و از یک فرد و شخص فراتر میرود. شاید در یکی دو قسمت اول هم این قصه گویی کمی پراکنده میشود اما در قسمتهای بعدی نخ تسبیح داستان به تدریج پیدا میشود و به همین دلیل هم هست که در این سریال همه شخصیتها به نوعی میتوانند ستاره باشند و بود و نبود یک بازیگر خلئی ایجاد نمیکند.
محتوا در دل قصه است نه شعارهایی ضمیمه شده و کم پیش میآید که از خدا و شهید و انسانیت در قصههای کمدی حرف بزنید اما به شعار تبدیل نشود هرچقدر هم که بسیاری از این اتفاقات در روزمرههای زندگی همه مردم جاری است اما آوردن آنها به دل یک قصه نیاز به ظرافتهایی دارد که آن را از سفارشی سازی دور کند. در یکی از قسمتها، نورالدین سکانسی دارد که در آن با همان لحن و واژگان مخصوص به خود با خدا درد دل میکند. حجت الاسلام زائری این سکانس را در یادداشت کوتاهی ستوده بود و در بخشی از آن نوشته بود: «لحن ساده و بیان صادقانه او در اظهار این عبارات که تقریباً همان حس و حال مناجات شعبانیه را دارد، یکی از زیباترین نمونههای نمایش مناجات و دعا در سیمای جمهوری اسلامی است» غیر از این درد دلهای نورالدین در چند جای دیگر سریال هم همین حال و هوا تکرار میشود و اتفاقاً مخاطب کاملاً با آن همذات پنداری دارد.
شوخیهای درست و به دور از لودگی مهمترین مؤلفه کمدی «نون.خ» است. این شوخیها اگرچه وارد همه نوع فضایی از چهره جانی دپ تا فیلمهای وسترن تا خاطره بازی با چنگیز جلیلوند و کامبوزیا پرتوی میشود اما همه جا برایش طراحی صورت میگیرد و عرف و هنجار را زیر پا نمیگذارد. طراحی موقعیتهایی نمایشی طنز در این سریال شاید خیلی بدیع نبود اما پردازش متفاوتی شد که باعث گیرا شدن این سریال بود. مثل بدشانسیهای متعددی که برای فریبرز بوجود آمد، یا چهره جدی و تا حدی خشنی که از روناک به عنوان جنس لطیف نمایش داده شد یا رفتار احمقانهای که در برخی شخصیتها انعکاس یافت همه موقعیتهایی نمایشی در ژانر کمدی هستند که اینجا طراحی متفاوتی داشتند.
ترکیب بازیگران؛ زنان و مردان در کنار هم
برگ برنده دیگر سریال بازیگرانی بود که شاید برخی را مخاطب دیده بود اما در اینجا یک بار دیگر درخشیدند، برخی هم در این سریال برایش چهره شدند و اتفاق جدیدی را رقم زدند.
سلمان و خندههای طنازانه اش خیلی بیشتر از کاراکترهای چهره سریال به چشم آمد و بازی هنرمندانه او که خودش هم کرد است توانست یکی از جذابیتهای سریال باشد. نحوه ارتباط او با شیرین فرد مورد علاقه اش و شوخیهایی که بین آنها صورت میگرفت مثل شبی که ظرف غذایش را به زمین ریخت و با شعر معروف اگر با من نبودش هیچ میلی… و یا شوخیهای او درباره حلال نکردن نوری در قسمت آخر مخاطب را به خوبی با خود همراه کرد.
حتی افرادی مثل سیدعلی صالحی و سیروس میمنت یا یدالله شادمانی که پیش از این در نقشهای فرعی سریالها دیده شدهاند، اینجا توانمندی بیشتری از خود نشان دادند.
درخشش زنان کمدین دیگر برگ برنده سریال بود. شعرخوانیهای روژان در نقاط حساس و بحرانی نه تنها به سمت رفتار لوده یا تیپ خاصی کشیده نشد بلکه توانست طنازیهای جالبی را برای مخاطب ایجاد کند. شخصیت روناک هم همانطور که گفته شد توانست مخاطب را جذب کند درحالیکه بعد از سریالهای عطاران و حضور مریم امیرجلالی بیشتر زنان کمدی سمت خشونت رفته بودند و شمار زنانی که در حوزه طنز و کمدی درخشیدهاند معدود بوده است.
تهیهکنندگی و تولید؛ جاذبههایی فراتر از «پایتخت»
تهیه کننده در سریالها اگرچه صرفاً به شخصی تکنیکی در راستای تولید و به خروجی رساندن اثر تبدیل شده است اما بسیاری میدانند که پشت بهترین آثار تلویزیونی یک تیم موفق اعم از تهیه کننده، کارگردان و نویسنده خوب وجود داشته است و تهیهکننده گاه نقش مهمی دارد که از ابتدای تصویب یک قصه تا مهیا کردن شرایط تولید و حتی به خروجی رساندن محتوای تولیدی و ساختاری و چانه زنی برای پخش تأثیر دارد.
مهدی فرجی تهیه کننده این سریال است که تا چند سال پیش به عنوان مدیر شبکه یک سیما فعالیت داشت و شاید تجربه خروجی موفق سریال «پایتخت» که در زمان او و با مشاورههای او به تولید رسید او را بر آن داشت تا سراغ سری سازی براساس تولیدات قومیتی برود. «نون.خ» توانست با محور قرار دادن کردها تصویری واقعی و در عین حال جذاب از این هموطنان برای دیگر مخاطبان ارائه کند. مسیری که حتی میتواند راه پرداخت به دیگر قومیتها را هم باز کند و خود اقوام داوطلبانه خواهان سریال سازی براساس سوژههای منطقه شأن شوند.
شرایط تولید در کاری این چنین شاید در وهله اول چندان به چشم نیاید اما حضور در فضای کوهستانی و بیابانی شرایطی متفاوت از آثار آپارتمانی را میطلبد حتی فصل اخیر که در یکی از روستاهای اطراف تهران به تولید رسید حمایتهای همه جانبه ای برای پشتیبانی میطلبید. به ویژه که این فضا در شرایط کرونایی ایجاد شد اما آنطور که بارها از گروه شنیده شد به دلیل رعایت پروتکلها حتی یک نفر مبتلا نشده است.
معدن طلا نیز یکی از بخشهای جذاب این سریال از قصه ورود کاراکترها تا همدلی و نجات آن بود که طراحی خوبی نسبت به آن صورت گرفت. این معدن به واسطه همین سریال ساخته شد سختیهای حضور بازیگران در آن برای مخاطب قابل باور و درک بود و خود به بخشی از یک درام برای اتحاد مردم منطقه تبدیل شد.
نظر شما