خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه مؤذن: مستندهای تاریخ معاصر در سالهای اخیر مورد توجه مخاطب قرار گرفتهاند. مستندهایی که هر یک به بخشی از تاریخ ایران معاصر میپردازند و یا نوری بر زوایای تاریک انداختهاند و به سوالات و ابهامها پاسخ گفتهاند. در چند سال اخیر بخشی از جذابیت این مستندها هم به تحلیلها و ارائه تصاویر دیده نشده آرشیوی بوده است.
«آستیگمات» محصولی از مرکز هنری رسانهای نهضت از جمله مستندهای ارائه شده در جشنواره «سینماحقیقت» است که سراغ تاریخ معاصر رفته تا با نگاهی جامعتر چند ماه مانده به انقلاب اسلامی را بررسی کند.
به همین بهانه عبدالمهدی آگاهمنش تهیه کننده و کارگردان «آستیگمات»، سیدمصطفی موسوی تبار مدیر گروه مستند مرکز هنری رسانهای نهضت، حامد نجفی و علیمحمد طرفداری کارشناسان مستند در نشستی که برای رونمایی و گفتگو درباره این مستند در خبرگزاری مهر برگزار شد، حضور داشتند.
مشروح این گفتگو را در زیر میخوانید:
*مستند «آستیگمات» در حوزه مستندهای تاریخ معاصر قرار میگیرد که در سالهای اخیر مستندهای زیادی در این حوزه ساخته شده و مخاطب را سخت پسند هم کرده است. به نظرم این مستند میتوانست از کیفیت بالاتری از تصاویر استفاده کند و در محتوا به گونه باشد که بیشتر مخاطب را اقناع کند.
سید مصطفی موسویتبار: در حوزه پهلوی هم مستند زیاد تولید شده و هم کتابهای زیادی نوشته شده است. منتها شاید به بخشهای سطحی آن نگاه شده است و در بعضی آثار مثلاً به خاطر نبود دسترسی به آرشیو، از این آرشیوها کمتر استفاده شده است. مستند «آستیگمات» کاری پژوهشی است و از این حیث باید به آن نگاه کرد.
*فکر میکنم چالش مستندهای تاریخ معاصر این است که مخاطب در وهله اول نقدهای زمان قبل از انقلاب را با شرایط کنونی مقایسه میکند. چطور میتوان چنین مخاطبی را با مستند همراه کرد؟
موسویتبار: در مستندها این رویکرد که مثلاً دوره رضاخان کاملاً سیاه بوده و ما و همه کارنامهمان الان سفید سفید است، اشتباه است و قطعاً این گونه نباید مطرح شود. این همان مدلی است که رسانههای معاند نسبت به ایران بازی میکنند و میخواهند بگویند الان همه چیز سیاه است. باید برای مخاطب امروزی روایتی منطقی داشت. وقتی منطقی بخواهیم قضیه را نگاه کنیم، اتفاقاتی وجود داشته و شرایطی بوده که مردم دست به انقلاب زدهاند.
*آقای آگاهمنش اشاره شد که مستندهای زیادی در حوزه تاریخ معاصر ساخته شده چه بخشی از این تاریخ برای شما مهم بود که روی آن تاکید کنید؟
مهدی آگاه منش: تعداد مستندهایی که درباره انقلاب و خاستگاههای آن باشد همانطور که دوستان گفتند خیلی زیاد است و از این حیث رفتن به سمت چنین مستندی کاملاً یک جور خطر کردن است. یعنی موضوعی را که شاید بشود گفت دستمالی شده، برمیدارید و باید به شکلی سمتش بروید که مخاطب خسته نشود. برای شروع کار، بیشتر مد نظر این بود که انقلاب از نگاه بیرونی دیده شود. با این رویکرد شروع کردیم و کتابهایی را خواندیم. در یکی از کتابها به نام «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» که به صورت ترجمه منتشر شده بود اینطور مطرح شده بود که نهادهای امنیتی آمریکا در پاییز ۵۷ میگفتند این حکومت سرپا میماند و کمتر از ۱۰۰ روز بعد این حکومت سقوط میکند. این مستند ظاهراً در مورد انقلاب اسلامی در ایران است، ولی واقعیت این است که یک راهنمای عملی برای فهم چگونگی انقلاب در هر جای دنیاست. یعنی وقتی ما المانهای مختلف این مستند را میبینیم، متوجه میشویم که جوامع چگونه به تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی واکنش نشان میدهند.
بعد از اینکه کتابها را خواندیم، به این نتیجه رسیدم که انقلابها یک «آن» دارند، یعنی شرایط که جمع میشود، یک «آن» برای رسیدن برای انقلاب وجود دارد که ممکن است ۵ یا ۱۰ روز یا بیشتر باشد و اگر کسی بتواند از این موقعیت استفاده بکند، موفق میشود انقلاب کند. این رویکردی است که کتاب «ناگهان انقلاب» دارد یا همان «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» مطرح میکند.
*شما در مستند چه رویکردی دارید؟
آگاه منش: من با این رویکرد نگاه کردم که شاید این انقلاب تجمیع عوامل مختلف باشد، درواقع همنشینی عوامل باشد، شاید چیزهای دیگری هم مؤثر باشد اما من با رویکرد همنشینی عوامل مختلف سمت ساخت مستند رفتم. تحقیقاتم با همین رویکرد بود. مصاحبههایی که داشتم میگرفتم، نیز با همین رویکرد بود، یعنی همنشینی اتفاقات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مذهبی با هم که باعث میشود یک انقلاب رخ دهد.
از مشورتهای جناب حامد نجفی کارشناس اقتصادی خیلی استفاده کردم. اینکه به طور مثال چه اتفاقی در اقتصاد قبل از سال ۵۷ افتاد که باعث شد آمارهای عجیب و غریب منفی رخ دهد؟ چه چیزی در آن چند سال رخ داده که باعث شده پول زیاد نفت به جای توسعه، تبدیل به شکاف طبقاتی و فساد شود!
این مسائل را که خواندم، در مصاحبههایم با همین رویکرد پیش میرفتم تا اینکه جناب دکتر طرفداری در مصاحبهشان یک نکتهای گفتند و باعث شد این رویکرد نه اینکه عوض شود، اصلاح شود. خودشان هم شاید بیشتر و بهتر بتوانند توضیح دهند که وقایع مختلف، یعنی وقایع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی نیاز به یک زمینه و بستری در اجتماع دارند که در این بستر بنشینند و عملکرد داشته باشند. بستر انقلاب ۵۷ ایران یک بستر فرهنگی مذهبی است. یعنی همنشینی وقایع در بستری از مذهب و فرهنگ. با این رویکرد من این واقعیت را در مستندهای دیگر ندیدم. مستندهای دیگر هر یک از این حوزهها را تک تک بررسی کردهاند که به طور وضعیت فرهنگ، اقتصاد، سیاست و … چون به این شکل پیش رفته باعث انقلاب شده است اما نگاه درست به نظرم این است که وقتی این وقایع روی بستری از اجتماع قرار میگیرند، عمل میکنند. ما کشورهایی داریم که دیکتاتوری دارند و دیکتاتوریشان شدیدتر از ما است. کشورهایی داریم که در همان دیکتاتوری، اقتصادشان بدتر از ما است. پس چرا در آنها انقلابی رخ نمیدهد؟
*یک نکته نسبت به مستند، تصاویر آرشیوی بود که کیفیت پایینی داشت. در حال حاضر تصاویر آرشیوی به راحتی در اختیار مستندسازان قرار میگیرد؟
آگاه منش: دسترسی آنقدرها ساده نیست و در دسترس برخی افراد قرار میگیرد. سازمان هنوز تصاویر و ویدیوهایی دارد که دیده نشده و حتی دیجیتال هم نشده است. آمار این ویدئوها کم نیست.
نکته دیگر اینکه گرچه تلاش میکردیم تصاویر خوب داشته باشیم، ولی تصاویر خوب بسیار زیادی داریم که استفاده نکردیم. برای من کیفیت تصویر آنقدر اولویت نداشت. من حتی برخی تصاویر را خراب کردم بهخاطر اینکه تصویر تر و تمیز، آن حس قدیمی بودن و کهنگی را نمیداد. بحث حس تصویر است. حس این تصاویر با کیفیت پایین برای مردم نزدیک و واقعیتر است.
*آقای نجفی چرا مباحثی که معمولاً در مستندهای ما مطرح میشود، حتی مستندات و فکت های تاریخی برای مخاطب کمتر باورپذیر است؟
حامد نجفی: در حوزه اقتصاد نکتهای هست که همیشه بین احساس تورم و خود عدد تورمی که توسط نهاد رسمی منتشر میشود ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. آن احساس تورم همیشه به این دلیل است که آن فرد با همه اقتصاد روبهرو نمیشود. شما به عنوان یک مخاطب ممکن است مواجههای با بعضی از بخشهای اقتصاد داشته باشید و بر اساس آن قضاوت خودتان را انجام میدهید و ممکن است یک شخص دیگر نگاه دیگری داشته باشد. البته در اقتصاد که مردم بیشتر با آن مواجه میشوند، اعداد و ارقامی هم که حس میکنند راحتتر و ملموستر است.
*آقای طرفداری در مستندهای تاریخ معاصر چگونه باید هم محتوا ارائه داد و هم مخاطب را با خود همراه کرد. منظور مخاطبی است که از طرف رسانههای فارسی زبان بیرون مرزها دائم برایش محتوا تولید میشود یا در فضای مجازی میبیند.
علی محمد طرفداری: به نظرم این مستند در مجموع اثر خوبی از کار درآمده است. البته اگر بخواهیم با دید انتقادی به این اثر نگاه کنیم، نکاتی قابل ذکر خواهد بود. از جمله چند نکته به نظرم می رسند که قابل ذکر هستند. من بر اساس تجربه شخصی به این نتیجه رسیدهام که اگر مستندسازهای ما متن نریشن خود را به نظر افراد صاحبنظر بیشتری برسانند، احتمالاً نتیجه بهتری خواهند گرفت. به عنوان مثال، اگر من نریشن این مستند را ویرایش میکردم، احتمالاً در بعضی جاها کار متفاوت میشد. نکته دیگر اینکه حتماً تولید اثر هنری سختیهای خود را دارد. به عنوان مثال، مصالح ساختمانی در همه جا یافت میشوند اما هر کسی نمیتواند یک اثر معماری فاخر خلق کند. متریال ساختمانی در مجموع برای همگان قابل دسترس هستند، اما هنر یک هنرمند معمار این است که با همین مصالح موجود اثری فاخر خلق میکند. برای مستندساز هم کار همین گونه است. مواد آرشیوی صوتی و تصویری و آثار علمی وجود دارند اما آن اثری فاخرتر خواهد بود که بامحتواتر، هنرمندانهتر و به لحاظ ظرایف فنی، بصری، هنری و سینمایی بهتر ساخته شود. لذا فکر میکنم اگر با دید انتقادی بدین اثر نگاه کنیم، با همین دادههای موجود میشد اثر بهتری خلق کرد. یعنی به تعبیری اثری که قانعکنندهتر، به فکر فروبرندهتر و قابل تاملتر باشد. البته میدانم که انجام این کار در عمل هم چندان ساده نیست.
نکته دیگر اینکه، توجه کنیم ما هیچگاه نمیتوانیم همه مخاطبان را قانع کنیم و تاریخ را به هر شکلی که روایت کنیم، باز عدهای بدان نقد خواهند داشت. اما در مورد موضوع این مستند، بخشی از انتقادهای موجود به خود ما برمیگردند که طی ۴۵ سال انتظار داشتیم فقط خودمان در مورد انقلاب اسلامی حرف بزنیم و گاه کمتر اجازه دادیم دیگران نیز نظرشان را بگویند. در حالی که بعضی حقایق تاریخی در اثر اصطکاک و تعارض میان روایتهای مختلف مشخص میشوند و از این منظر حتماً بیان نظرات مخالف هم میتوانند ارزشمند باشند. ضمن اینکه روایت یک طرف ماجرا طی ۴۵ سال طبیعتاً دافعه هایی ایجاد میکند. لذا یک گام مؤثر برای پاسخ به این قبیل دافعههای احتمالی که این گونه مستندها ممکن است با آنها مواجه شوند، آسیبشناسی و خودانتقادی نسبت به مشکلات و اشتباههای چند دهه اخیر و تداوم بعضی سیاستهای غلط دوران پیش از انقلاب است.
آگاه منش: یک نکته بگویم. ممکن است مردم با دیدن مستند مقایسه کنند و بگویند که آن زمان شرایط چطور بود و الان چگونه است؟ ولی من در مستند دارم آن زمان را واکاوی میکنم. من فردی هستم که در سال ۵۷ قرار دارم و میخواهم شرایط آن زمان را ببینم. من در آن مقطع زمانی خبر ندارم که انقلاب رخ میدهد و صرفاً تحلیلها را می شنوم تا ببینم آیا میتوانم در پاییز ۵۷ پیشبینی کنم که ۱۰۰ روز بعد انقلاب میشود یا خیر؟ سوال اصلی مستند این است. یعنی اصلاً رویکردمان این نبوده که ببینیم پس از انقلاب چه اتفاقی افتاد. هدف این بوده که در آن تاریخ، یک ناظر بیطرف چگونه جامعه را میبیند. در پایان این را بگویم که پژوهش طولانی شد، تولید طولانی شد و این مطمئناً مورد پسند هیچ سرمایهگذاری نیست. مؤسسه نهضت خیلی همکاری کرد و به خصوص آقای موسوی تبار فقط همراهی نکرد، بلکه کمک ما بود. یعنی اگر کمکهای ایشان نبود، مطمئناً این کار ساخته نمیشد.
نظر شما