۲۶ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۰۶

روایاتی از مادر شهید حاج قاسم سلیمانی؛

حاج قاسم سلیمانی از مادرش می‌گوید

حاج قاسم سلیمانی از مادرش می‌گوید

امروز مصادف با سالروز وفات حضرت ام‌البنین(س) است که در کشور ما روز «تکریم مادران و همسران شهدا» نامیده‌ می‌شود. به‌همین بهانه، به بازخوانی روش تربیتی مادر شهید قاسم سلیمانی پرداخته‌ایم.

به گزارش خبرگزاری مهر، حاج قاسم سلیمانی اسطوره‌ای بود که زن و مرد و پیر و جوان و مذهبی و غیرمذهبی در شهادت‌شان گریستند و افسوس خوردند اما کم‌تر کسی در این میان به بخشی از وجود ایشان فکر می‌کند که تربیت چنین پدیده‌ای به دست توانمند او بوده است. مادر! فاطمه سلیمانی مادر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در یکی از روستاهای طایفه‌ای استان کرمان به دنیا آمد. در دورانی که ملت ایران درگیر سختی‌های زیادی بوده و بیماری و قحطی دامن‌گیر ایرانی‌ها بوده است، با تمرکز روی روش تربیتی این مادر مطالبی دیده می‌شود که قطعاً در رشد هر مرحله شخصیت یک اسطوره، چنان تأثیری داشته که ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی ایران، تمام کشور در برابر خلوص ایشان سر تعظیم فرود می‌آورند. در کتابی با نام از چیزی نمی‌ترسیدم که خاطرات شهید سلیمانی با قلم و دست‌خط خودشان نوشته شده و بعد از شهادتشان چاپ شده است بخشی از این مطالب قابل توجه آمده که در این گزارش به مرور آن‌ها می‌پردازیم.

من و مادرم!

در ابتدای کتاب مادرشان را این‌گونه معرفی می‌کنند: «علی‌الظاهر پس از مراسم خواستگاری، مادرم در سن ۱۴ سالگی به عقد پدرم در می‌آید. معمولاً مدت عقد در عشیره‌مان تا دو سال هم طول می‌کشید. ازدواج می‌کنند و سر زندگی‌شان می‌روند. فرزند اول‌شان سکینه بود که در سن سه سالگی با مرض سیاه‌سرفه فوت می‌کند. خواهرم هاجر و برادرم حسین هم بعد از او به دنیا می‌آید و بعد آن‌ها من بودم. مدتی بعد از تولدم، در زمستان سردی دچار مریضی سرخچه می‌شوم که پدر و مادرم امیدی به شفای من نداشتند. در سرمای زمستان، مادرم در حالی‌که برف تا بالای زانو آمده بود، مرا به پشت خود می‌بندد و به سمت رابُر جهت معاینه دکتر می‌برد. علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل او به من، موجب می‌شود که من به جای دو سال سه سال شیر بخورم. روزهای جدایی من از سینه پر مهر و محبت مادرم روزهای سختی بود. کم‌کم عادت کردم. سال‌ها طول کشید تا در سینه مادرم دیگر شیری نباشد. آرام آرام از بغل مادرم به چادر بسته شده به پشت او منتقل شدم. بعضی وقت‌ها از صبح تا ظهر یکسره، روی پشت او داخل چادر بسته شده قرار گرفته بودم و او در تمام این مدت در حال کار کردن بود. یا درو می‌کرد یا بافه جمع می‌کرد و یا خانه را رفت و روب می‌کرد و یا گلّه را شیر می‌دوشید. غذا و نان می‌پخت و… و من چه آرامشی داشتم در پشت او. همان‌جا می‌خوابیدم. به نظرم مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. زمانی که راه افتادم مادرم کارش بیشتر شد. یا با پای برهنه و یا با دمپایی پلاستیکی مادرم دنبالش راه می‌افتادم. مثل جوجه اردکی دنبال او بودم.»

این‌ها نقل قولی از خود شهید است که با زبانی شیوا محبت میان مادر و فرزند را بیان کرده است. همین نعمت آغوش که در نسل‌های امروزی از طرف روانشناسان بسیار توصیه می‌شود که مادر از فرزندش دریغ نکند، چه دریای بی‌کرانی را به جسم نحیف قاسم چند ساله متصل می‌کرده است و او را از محبت مادری سرشار. اغنای کودک از حضور مادر یکی از اصول توصیه شده روانشناسان امروزی است.

از مهم‌ترین نکاتی که در کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم مشاهده می‌شود ساده زیستی این خانواده بوده است. یکی از تنقلاتی که مادر ایشان به فرزندانش می‌داده، شلغم پخته خشک شده بوده و در همه جای کتاب، حاج قاسم از این خوراکی با احساس عمیقی یاد می‌کند. حتی در جاهایی که از مادرش دور است با خوردن این خوراکی، یاد مادر می‌کند. انگار محبت مادر در یک خوردنی به ظاهر بی‌مزه خشک شده، چنان شیرین و دلچسب مزه می‌کند که بهترین شیرینی‌ها و غذاها زیر دندان این مزه را ندارد. چقدر از مادران این روزها، برای غذای جسم و روح فرزندان خود، در خانه با دست و دل خود، محبت را درون تنقلات می‌برند و به فرزندانشان هدیه می‌دهند؟ زیبایی و طعم ظاهری تغذیه فرزندان و استفاده سهل از خوراکی‌ها برای ما، آدم‌های امروزی اولویت بلاشک است.

شهید سلیمانی از سختی‌های آن دوران می‌گوید: «ما در ایام فروردین بعد از سیزده، که زن‌ها می‌گفتند شوم است به سمت ارتفاعات تنگل کوچ می‌کردیم. مادرم پَلاس (سیاه‌چادر عشایری) را لب جوی آب می‌زد و جُغ‌ها (حصاری که با نی می‌ساختند و دور چادر می‌زدند.) را می‌کشیدند. بزها در آن فصل شیر کمی داشتند و زن‌های فامیل باهم قرار می‌گذاشتند که هر روز تمام شیرها نوبت یکی باشد. یادم هست، آن وقت‌ها از مادرم که ظهرها ماست طلب می‌کردیم، در جواب‌مان می‌گفت: نه ننه! امروز شیرها نوبت خاله‌ته و یا نوبت ایران زن مش عزیزه!

آن روزها حمامی نبود. پس مادرم برای استحمام ما قابلمه بزرگ مسی را پر از آب و روی آتش، حسابی داغ می‌کرد. بعد با آب جو سرد و گرم می‌کرد و جان و سرمان را با آب و صابون رخت‌شویی و برخی وقت‌ها هم با اشلون (نوعی گیاه تمیز کننده) می‌شست.

کلاً دو دست لباس بیشتر نداشتیم. مادر لباس‌ها را چون کک و شپش زیاد بود، در آب جوش به شدت می‌جوشاند. بعد لب جوی می‌شست و خشک می‌کرد.»

مادری که چنین ظرافت سلامت جسم کودک را مهم می‌داند تا حدی که سختی‌های مذکور را به جان می‌خرد، ببینید برای سلامت روح فرزندش چه کرده است.

حاج قاسم سلیمانی از مادرش می‌گوید

لباس کم در سرمای شدید زمستان

در ادامه خاطرات ایشان در این کتاب آمده که مادرشان فرزندانش را در چه شرایط سختی بار می‌آوردند. مثلاً برای پوشش بچه‌ها در فصل‌های بسیار سرد، آمده: «در سرمای زمستان به حالت نیمه برهنه‌ای بزرگ شدیم.» و این کار از سر عمد بوده است، با هدف مقاوم بودن بدن آنها. خانواده سلیمانی در شرایط مالی خوبی نبودند اما با مدیریت این زن بسیاری از این سختی‌ها برای فرزندان به شیرینی تبدیل شده است. در جایی آمده که: «تمام زمستان تا ماه دوم بهار، چشم ما به جوال گندم‌ها بود که یکی پس از دیگری تمام می‌شدند. مادرم به شدت مراقب بود که دچار مشکل نشویم. لذا برای برکت گندم‌ها، بعضی وقت‌ها مقداری نخودسبز وارد گندم‌ها می‌کرد. هفته‌ای یکی دوبار هم لابه‌لای آنها نان سیلْک (ارزن) می‌پخت. سالی دو سه بار بیشتر برنج نمی‌خوردیم.»

دلتنگ مادر

در چهارده سالگی به دلیل فقر شدید با دوستانش راهی شهر می‌شوند. در این سفر دل مادر همراه قاسم بود، به همین دلیل نگذاشت تنها به شهر برود و او را به یکی از اقوام سپرد. در شهر دنبال کار می‌گشته و تنها تصویر در ذهنش فقر خانواده‌اش بوده است. در خاطراتشان می‌گویند که در همین ساعات اول به شدت دلتنگ مادرم شده بودم. در حدی که اشک در چشمانم جمع شده بود.

اگر بخواهیم نوع تربیت حاج قاسم را در این کتاب پیدا کنیم، کلمات و عبارات زیادی را باید تفسیر کنیم. از جمله این‌که در سن ۱۴ سالگی برای اولین با خورش سبزی مواجه شده است و این یعنی مادری با آن همه هنر، برای فرزندانش رفاه کامل را نمی‌خواسته، در بخش‌های توصیفی خاطراتشان خیلی مشهود آمده است که ما حتی یک وعده هم نمی‌شد که شکم سیر غذا بخوریم. فرزندان این زن به گونه‌ای تربیت شدند که دنیا را با شکم‌سیری نبینند. لزوماً همه نوع غذایی که در جامعه رواج داشته را نمی‌خوردند و هیچ‌گاه از زبان مادرش نشنیده که فرزندم اگر این را نخورد در دلش می‌ماند. کلماتی که این روزها کم شنیده نمی‌شوند.

کد خبر 5400863

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • IR ۱۶:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      21 1
      خداوند رحمتت کند مادر که شیر پاک ولیمه حلال دادی به سردار قلبها
    • بنده خدا AE ۱۷:۱۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      25 2
      درود خدا بر حاج قاسم دوست داشتنی و مادر مرحومه یاد مادر بیمار خودم افتادم خدا همه مادرها را عمر با عزت بده.آمین
    • شهین عالی IR ۲۰:۳۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      14 1
      چقدر زیبا نوشته و همین بچه روستایی عشایر جان ملتها رانجات داد. درود بر شهید سلیمانی
    • سادات قرشی IR ۲۱:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      12 1
      عالی و مفید
    • ابوالفضل نوری شورابی AE ۲۱:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      12 1
      شفای مادر شجاعم را از شهید سلیمانی می طلبم
    • IR ۲۱:۲۳ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۶
      13 2
      مادران شهدا ولی نعمتهای انقلابند خداوند با فرزندان شهیدشان محشورشان کند
    • محمد پ IR ۱۲:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
      7 2
      روحشان شاد هم تصاویرشان وهم داستان زندگی باعث ارامش و نشاد وداگرمی میشه
    • IR ۱۷:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
      7 1
      سلام برتوای شهیدعزیزمان وبرادامه دهندگان راهت راه آزادی ورستگاری است
    • رضازارع IR ۱۴:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۸
      6 1
      سلام خدانثارحاجیه خانم سلیمانی مادرشهیدوالامقام سرلشگرشهیدحاج آقاقاسم سلیمانی روحشان شاد
    • مولایی IR ۲۱:۳۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
      4 0
      سلام بر حسین وحاج قاسم وشهیدان خدارحمتش کند
    • هانی IR ۲۲:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
      4 0
      خدا رحمت کند چنین مادری که سرداری بزرگ برای اسلام پرورش داد
    • حمید رضا IR ۱۶:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۱
      6 0
      رحمت خداوند متعال به این شیرزن این سبک زندگی رو اگر ترویج کنیم بسیاری از مشکلات کشور حل میشود الان فرزندان کشورم از بسیاری از مواهب زندگی بهره مند هستند ولی نارضایتی و ناشکری و پر توقع بودن از صفات بارز اونهاست
    • سجاد شیری IR ۲۳:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
      2 0
      درود خدا بر چنین مادری که چنین فرزندی به دنیا آورده روحت شاد حاجی
    • افخم توفیقی بروجنی IR ۱۴:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۴
      6 0
      خداوند رحمت کند حاج قاسم را و مادرش را که چنین فرزندی تحویل جامعه داد انشا اله که شهید سلیمانی در ان دنیا شفاعت من را بکند و در بهشت جای ما را هم نگه بدارد خداوند رحمت شان کند
    • IR ۲۱:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۵
      8 0
      یاد حاج قاسم تا ابد تو دل ما زنده اس‌. شهید بزرگواری که از همه نظر در حد اعلا بودن. چقد به حق الناس و بیت المال اهمیت میدادن. ای کاش همه ی کسانیکه به نحوی سمتی دارن از این شهید یاد بگیرن. واقعا جای تاسف هست. استاد دانشگاهی را میشناسم که از ساعت کار و کلاسش و نمره ی بچه ها میدزده
    • IR ۲۱:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۵
      8 0
      خدا رحمت کند حاج قاسم و پدرومادرش را. حقیقتا دین بزرگی به گردن ما دارن.
    • IR ۲۱:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۵
      7 0
      حاج قاسم، برای ما همیشه مرد میدانه. انشاالله بتونیم راهش را ادامه بدیم
      • پریا IR ۱۷:۵۰ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۷
        0 0
        اوبسیار بسیار مهربان بود
    • IR ۰۰:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
      3 0
      سلام و درود خدا وفرشتگان بر حاج قاسم سلیمانی حاج قاسم ما هم در آن دنیا شفاعت کن
    • دخترک چادری IR ۱۹:۱۳ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۷
      0 0
      سردار دلها راهت ادامه دارد
    • IR ۱۶:۲۵ - ۱۴۰۳/۰۸/۱۰
      0 0
      خیلی خوب است خدا بیامرزه