خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ علیرضا رأفتی: همینطور که دستش روی فرمان بود و چشمش به خیابان و داشت یکبند با من حرف میزد، تلفنش زنگ خورد. بدون اینکه حرفش را قطع کند و نگاهش را از خیابان بردارد، گوشی را جواب داد و بعد از سلام و علیک، یک عذرخواهی هم به من تعارف کرد. پسرش پشت خط بود. از سفارشهای خریدش فهمیدم پسر است. فکر نمیکنم یک دختر بچه لباس داوری فوتبال و کارت زرد و قرمز بخواهد. باز هم از مدل حرف زدن و سفارشهای خریدش حدس زدم بین ۵ تا ۱۰ سال باشد. پدر «چشم، چشم» کنان خداحافظی کرد و باز رو به من ادامه داد: «بچهن دیگه! چی میشه گفت؟ دو سفر بیشتر میزنم امشب براش میخرم.»
مدتی بود رانندههای تاکسیهای اینترنتی که سوار ماشینشان میشدم را سوالپیچ میکردم تا از حساب و کتاب کارشان سر دربیاورم. این یکی اما هم داستان جالبتری داشت و هم چانه گرمتری برای تعریف کردن. همینطور داشت از خوبیهای کار تاکسی اینترنتی میگفت. پسرش که زنگ زد یاد یکی دیگر از خوبیهای این شغل افتاد و دلش نیامد آن را ویژه برایم تعریف نکند! میگفت یکی از بهترین مزایایش این است که پولش نقد است. مثل کار برای شخص و سازمان نیست که اگر پسرت زنگ بزند و چیزی بخواهد و پول ته جیبت نباشد، مجبور باشی بروی دنبال گرفتن مساعده و پول دستی و هزار جور مکافات دیگر.
سی و چند ساله بود، یک پسر داشت و با خانواده سه نفرهشان در خانهای ۶۰ متری در شرق تهران زندگی میکردند. خانهای که باید ماهی ۱۰ میلیون تومان اجارهاش را میداد. میگفت قبل از اینکه راننده تاکسی اینترنتی شود، در کارگاه تولید کتری استیل کار میکرده و ماهی ۲۸ میلیون تومان حقوق میگرفته. وسط بحث برای اینکه باورم شود استادکار این حرفه است، موبایلش را دستم داد تا ویدئوهای کار کردنش را ببینم. واقعاً هم در کارش ماهر بود!
ماجرای راننده تاکسی شدنش از جایی شروع شده بود که کارگاهشان برای مدت کوتاهی به تعطیلی خورد و صاحب کارگاه همه را مرخص کرد تا بعد از راهاندازی دوباره، مجدد خبرشان کند. او اما از همان موقع که از در کارگاه زده بود بیرون، برنامه تاکسی اینترنتی را روشن کرده بود و اولین مسافرش را زده بود و بعد از یک ماه، وقتی همان صاحب کارگاه و بعد کارگاههای دیگر تماس گرفته بودند که برگردد سر کار، دیگر سراغ آن کار نرفته بود. میگفت: «دیدم اینجا دارم همون ماهی ۲۸ تومن رو درمیارم. خودم آقای خودم هستم. هر وقت بخوام کار میکنم. خطرات اون کار رو هم نداره. پولش هم نقده. چرا باید برمیگشتم سر اون کار؟»
برای اینکه بیشتر راه بیاید و سفره دلش را باز کند گفته بودم خبرنگارم اما قرار است از محل کارم استعفا بدهم و بشوم راننده تاکسی اینترنتی. پشت حرفم را گرفته بود که «بهترین کار را میکنی!». نزدیک مقصد که رسیدیم پرسید: «چقدر حقوق میگیری؟» خبرنگار تمام وقت نبودم که آمار دقیق حقوق خبرنگارها را بدانم. از طرفی، میدانستم دریافتی ماهانه خبرنگارها بسیار کمتر از یک استادکار کتریسازی است و گفتن حقوق برابر بود با بردن آبروی همصنفهایم! حقوق خبرنگاری را کمی بیشتر از آنچه از رسانهها خبر داشتم، گفتم: «۱۵، ۱۶ میلیون تومن!»
چشمهایش گرد شد: «۱۵ تومن؟! برای ۱۵ تومن کار میکنید؟ بیا راننده شو، شک نکن!»
*
و من راننده شدم! نمیدانم در رودربایستی آن راننده تاکسی اینترنتی مانده بودم یا واقعاً فکر کرده بودم تا کی باید بنشینم پشت صفحه کلید و کلمه پشت هم ردیف کنم؟ چند صباحی هم بگذار به جای کلمه، دنده چاق کنم که پولش هم بیشتر و بهتر است!
ثبت نام در برنامههای تاکسی اینترنتی زیاد طول نکشید. راننده تاکسی اینترنتی شدن، پیشنیاز زیادی هم نمیخواست. یک لباس راحت میخواست، یک فلاسک چای، یک کفش راحت و یک خودرو که ترجیحاً پراید مدل ۹۳ به بعد باشد. این راهنمایی را هم همان راننده گفته بود. میگفت هزینه استهلاک و مصرف پراید بسیار کمتر است و کار باهاش بهتر میصرفد. از طرفی، باید هیدرولیک باشد که وقتی میخواهی روزی ۸ تا ۱۰ ساعت پشت فرمان بمانی اذیت نشوی.
اولین مسافرم را که زدم انگار تازه رانندگی یاد گرفته باشم. همه حواسم به این بود که خودرو تکان اضافی نخورد یا طوری نروم که آب توی دل مسافر تکان بخورد! از شما چه پنهان، قبلش هم تاکسی اینترنتی تازهکارم را برده بودم کارواش و هنوز بوی تمیزی میداد. البته بعد از مسافر پنجم و ششم دستم آمد که قرار نیست یک تاکسی اینترنتی، واحد ارتباط با مشتری و باشگاه مشتریان قوی داشته باشد.
مسافرها معمولاً از اول سفر تا آخرش میروند توی گوشیشان و همین که راننده زیاد حرف نزند و بدتر از حالت معمولی رانندگی نکند و داخل خودرو خیلی کثیف نباشد، برای مسافر کافی است.
برآیند مالی کار حدود یک هفته تاکسی اینترنتی تقریباً همان بود که میگفتند. نزدیک به روزی ۱ میلیون تومان. در واقع برای من، روزی ۹۰۰ هزار تومان با حدود ۱۰ ساعت کار. اگر ضرب در ۲۶ روز کاری در ماه بکنیم میشود ۲۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان که همانطور که آن راننده گفته بود خیلی بیشتر از حقوق خبرنگاری است.
*
اما مسئله آن جایی جدیتر میشود که کمی حساب و کتابهایمان را دقیقتر کنیم. مثلاً برای هر روز کار در تاکسی اینترنتی حدود ۱۰۰ هزار تومان هزینه غذا و میانوعده در نظر بگیریم و در ازای حدود ۴۰۰ کیلومتر، ۳۰ لیتر، یعنی ۹۰ هزار تومان هزینه بنزین. تا این جای کار هزینه یک روز کار میشود ۱۹۰ هزار تومان که در ۲۶ روز کاری ماه معادل ۴ میلیون و ۹۴۰ هزار تومان محاسبه میشود. البته اگر روزی ۴۰۰ کیلومتر رانندگی کنید، میشود ماهی حدود ۱۰ هزار کیلومتر و اگر بخواهید خودروتان سالم بماند باید هر ۵ هزار کیلومتر تعویض روغن و فیلترها را انجام بدهید؛ یعنی ماهی دو بار!
هزینه سرویس دورهای پراید حدود ۶۰۰ هزار تومان است که دو بارش میشود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. پس تا اینجا، درآمد ۲۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی ما با کسر تعویض روغن و بنزین و ناهار به عدد ۱۷ میلیون و ۲۶۰ هزار تومان میرسد.
دیگر لوازم مصرفی خودرو تعداد کیلومترهای مشخصی برای تعویض دارند؛ از ۴۰ هزار کیلومتر تا ۸۰ هزار کیلومتر. حالا اگر ما وسط این بازه را ۶۰ هزار کیلومتر در نظر بگیریم و هر ماه ۱۰ هزار کیلومتر رانندگی کنیم، یعنی هر ۶ ماه باید مصرفیهای خودرو تعویض شوند. با یک حساب و کتاب سر انگشتی و چرخی در سایتهای خرید لوازم و تعرفههای اجرت تعمیرگاهها و البته با احتساب حداقل تمام این قیمتها، هزینه تعویض ۴ حلقه لاستیک، لنتهای عقب و جلو، شمعها، تسمه تایم، دیسک و صفحه و جلوبندی کامل برای خودرو پراید میشود حدود ۱۲ میلیون تومان. مبلغی که باید هر ۶ ماه هزینه شود. یعنی ماهی ۲ میلیون تومان! حالا اگر این هزینه پنهان را هم از درآمد ماهانهمان کم کنیم، عدد درآمد از تاکسی اینترنتی میرسد به ۱۵ میلیون و ۲۶۰ هزار تومان.
البته یک جور هزینه پنهانتر هم میماند که با ضریب استهلاک خودرو بر اساس تعداد کیلومترهای پیموده محاسبه میشود. میانگین مسافت طی شده برای هر خودرو سالانه حدود ۲۰ هزار کیلومتر است و بر این اساس ضریب استهلاک خودروها سال به سال تعیین و از قیمت اصل خودرو کسر میشود. حالا خودرویی که به عنوان تاکسی اینترنتی ماهی ۱۰ هزار، و سالی ۱۲ هزار کیلومتر را پیموده، یعنی استهلاکش ۶ برابر یک خودرو معمولی است. خودرو برای بسیاری از خانوادههای ایرانی یک سرمایه به حساب میآید و با یک حساب و کتاب معمولی میشود فهمید که انداختن این سرمایه در مسیر چنین استهلاکی در هیچکدام از قواعد سرمایهگذاری سنتی و مدرن نمیگنجد.
ضریب استهلاک سرمایه یکی از معیارهای بسیار مهمی است که صاحبان کسب و کار و سرمایهگذاران در شروع کسب و کار یا سرمایهگذاری آن را محاسبه میکنند؛ اما طبیعتاً این توقع از رانندگانی که صرفاً حقوق دریافتی کارمندی را با درآمد ناخالص تاکسی اینترنتی مقایسه میکنند، نمیرود. هنوز هم میتوان گفت حتی درآمد خالص این شغل از بسیاری از شغلها بیشتر است اما به نظرم درستترین حرف درباره ضریب استهلاک را یکی از همان رانندههایی که با آنها همکلام شده بودم گفت: «ما داریم از ماشینمان میکَنیم و میخوریم!»
نظر شما