به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «تالار خونین و داستانهای دیگر» نوشته آنجلا کارتر بهتازگی با ترجمه علی کهربایی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۱۹۹۳ توسط انتشارات پنگوئن منتشر شده است.
آنجلا کارتر نویسنده انگلیسی متولد سال ۱۹۴۰ و درگذشته به سال ۱۹۹۲ است که بهعنوان یکی از چهرههای ادبیات پستمدرن و فمینیستی شناخته میشود. عمده علت شهرت ایننویسنده، بهرهگیری از افسانهها و داستانهای عامیانه ادبیات کلاسیک غرب است که در برخی مواقع، بازآفرینیشان کرده است. کارتر اولینرمانش را با نام «رقص سایه» سال ۱۹۶۶ منتشر کرد و کارنامهاش دربرگیرنده آثاری در گونههای رمان، داستان کوتاه و مقالات است.
ایننویسنده بهسبک رئالیسم جادویی و پیکارسک، قصهنویسی میکرد و ضمن نوشتن و بازآفرینی، قصههای پریان زیادی را از زبان فرانسوی به انگلیسی ترجمه کرد. او فارغالتحصیل دانشگاه بریستول و استاد نویسندگی خلاق دانشگاههای شفیلد و براون بود و اینرشته را در دانشگاههای آمریکا و استرالیا تدریس کرد. جوایزی چون سامرست موآم و جان لِوِلین ریس هم از جمله موارد مندرج در کارنامه نویسندگی او هستند.
مجموعهداستان «تالار خونین و داستانهای دیگر» با همان حال و هوای قصههای پریانی، مفاهیمی چون آزادی و سرکوب یا هویت انسانی را هم شامل میشوند. آرزو و ترسهای انسانی هم ازجمله مواردی هستند که در اینداستانها دیده میشوند. سبک نوشتاری ایننویسنده شاعرانه است و با خیالپردازی و روایتهای غیرمعمول، دست به نقد قدرت، جنسیت و موضوعات اجتماعی میزند. به اینترتیب میتوان گفت بازخوانی او از داستانهای کلاسیک و پریانی، با نگاه فمینیستی انجام میشود.
کتاب پیشرو دربرگیرنده ۹ داستان است که به اینترتیباند:
«تالار خونین»، «ماجرای عاشقانه آقای لیون»، «عروس ببر»، «شاه اِلفها»، «سفیدبرفی»، «خاتونِ سرای عشق»، «گرگینه»، «انجمن گرگها» و «آلیس _ گرگ».
در قسمتی از داستان «شاه اِلفها» از اینکتاب میخوانیم:
بز مادهاش که همرنگ آب پنیر است شیر فراوانی به او میدهد و او پنیر شلی با آن درست میکند که مزهای یگانه و تند و جنینی دارد. گاهی وقتها خرگوشی را با تلهای ساختهشده از زه به دام میاندازد و با آن سوپ یا آبگوشتی درست میکند که با سیر وحشیْ طعمدار شده است. همهچیز جنگل و موجودات آن را میشناسد. از مارهای آبی برایم گفت و اینکه چگونه مارهای پیر هنگامی که احساس خطر میکنند، دهانشان را باز میکنند و مارهای کوچک لاغر در دهان پیرها ناپدید میشوند تا خطر برطرف شود و دوباره بیرون آیند و مثل گذشته بروند سر بازیهایشان. برایم گفت چگونه قورباغه عاقل که تابستان در میان گلهای آلاله کنار جویبار چمباتمه میزند، جواهر بسیار گرانبهایی در سر دارد. گفت که جغد دختر نانوا بوده؛ سپس به من لبخند زد. یادم داد چگونه با نی حصیر و از ترکههای سرخهبید سبد و قفسهای کوچکی ببافم که او مرغان آوازخوانش را در آنها نگه میدارد.
آشپزخانهاش از آواز پرندههای آوازخوان و چکاوکها و سهرهها در قفسهای جداگانهای که یکی روی دیگری کنار دیوار چیده شدهاند، تکان میخورد و به لرزه درمیآید، دیواری از پرندههای گرفتار. چه بیرحمانه است نگه داشتن پرندههای وحشی در قفس! اما وقتی اینحرف را به زبان میآورم، به من میخندد؛ میخندد و دندانهای سفید و تیزش که آب دهانش روی آنها برق میزند نمایان میشود.
اینکتاب با ۱۷۵ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۲۰۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما