۱۷ آذر ۱۴۰۳، ۱۳:۵۶

خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب-۳۱؛

ناگفته‌های یک صدای خاموش؛ قصه رازی که بر ملا شد!

ناگفته‌های یک صدای خاموش؛ قصه رازی که بر ملا شد!

فرارسیدن دومین سالروز درگذشت مرحوم اسفندیار قره باغی بهانه‌ای شد تا با مراجعه به یکی از آثار مکتوب این خواننده پیشکسوت به انعکاس خاطرات کمتر خوانده شده این هنرمند فقید بپردازیم.

خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کتاب «متولد بهمن» مشتمل بر خاطرات مرحوم اسفندیارقره باغی از هنرمندان پیشکسوت موسیقی انقلاب یکی از آثار مکتوب مرتبط با تاریخ موسیقی انقلاب است که در سال ۱۳۹۸ توسط روح‌الله رشیدی در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

این کتاب به واسطه گفت‌وگوهای مبسوطی که مصاحبه گر اثر داشته می‌تواند در ردیف یکی از مهم‌ترین مراجع مورد وثوق مرتبط با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی قرار گیرد و در برگیرنده ابعاد جدیدی از شناخت فرهنگ و هنر مردمی انقلاب است. چارچوبی که در آن توجه به این قسمت از فعالیت‌های فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی به شدت مهم و ضروری است و می‌تواند روایت یکی از مسیرهای رو به پیشرفت فعالیت‌های فرهنگی در کشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.

فرآیندی هدفمند با حضور تمام اقشار جامعه که در آن دوران نهایت تلاش خود را به واسطه همدلی و همراهی که داشتند برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا به واسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سمت پیروزی رهنمون سازند. فضایی که قطعاً قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده اما بسیاری از مردم با آن آشنا نیستند و در این مسیر چه بهتر که مجموعه‌های فرهنگی و هنری فعال در این عرصه بتوانند به انعکاس آنچه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن صورت گرفت، بپردازند.

فرارسیدن دومین سالگرد درگذشته زنده یاد اسفندیار قره باغی بهانه‌ای شد تا بار دیگر با انعکاس دوباره فرازهایی از این کتاب به بازآفرینی خاطرات یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین هنرمندان جریان انقلاب بپردازیم که به واسطه موسیقی کارهای مهمی را در این عرصه انجام داده است.

ناگفته‌های یک صدای خاموش؛ قصه رازی که بر ملا شد!

البته آنچه در پروژه «خاطره‌بازی با اهالی موسیقی انقلاب» صورت می‌گیرد، فقط محدود به انعکاس فرازهای کتاب «برخیزید» و «متولد بهمن» نمی‌شود و گروه هنر خبرگزاری مهر در آینده گزارش‌ها، گفت‌وگوها و نوشته‌های رسانه‌ای دیگری از فعالان عرصه انقلاب اسلامی را پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد.

در سی امین شماره از این سلسله گزارش به انعکاس خاطرات شفاهی مرحوم اسفندیارقره باغی پرداختیم که در فصل دوم از کتاب «متولد بهمن» با عنوان «دیو چو بیرون رود …» پیش روی مخاطبان قرار گرفته است.

مرحوم قره باغی در این بخش از کتاب پس از عبور از آنچه در فصل اول فعالیت‌های هنری خود به آن پرداخته بود، به آغاز دور جدیدی از فعالیت‌هایش در عرصه موسیقی اشاره کرده و نوشته است:

«دانش‌سرا تا اواخر سال ۱۳۵۷ و روزهای پیروزی انقلاب برقرار بود و من هم آنجا مشغول بودم. در روزهایی که تظاهرات مردمی گسترده‌تر شد، ما اقدام به تعطیلی دو محل کردیم. یکی «هنرستان باله» بود که در ضلع جنوبی ورزشگاه امجدیه قرار داشت و دیگری در دانش‌سرای هنر.

من در هنرستان باله هم مدتی معاون بودم. خاطرم هست که در همان ایام یک روز صبح داشتم از سمت پایین به طرف هنرستان می‌آمدم؛ از نزدیکی سفارت آمریکا که چهارراه پایین‌تر از هنرستان قرار داشت، رد می‌شدم که متوجه صدای تیراندازی شدم. حضور پرتعداد مردم هم نشان می‌داد که وضعیت از چه قرار است. به هنرستان که رسیدم، بلافاصله به علی آقا، سرایدار هنرستان گفتم تابلوی هنرستان را پایین بیاور. او گفت: من نمی‌توانم چنین کاری بکنم، اجازه اش را ندارم و برایم مسئولیت دارد … گفتم پس برو چکش و انبردست بیاور تا خودم این کار را بکنم. علی آقا، هی غر می‌زد و می‌گفت اگر مسئولان اداره متوجه بشوند پدرمان را در می‌آورند. تا این که مدیر هنرستان با عجله و سرآسیمه وارد هنرستان شد و گفت: «تابلو را سریع بکشید پایین». این کار بیشتر به این دلیل صورت می‌گرفت که مردم به شدت عصبانی بودند و ممکن بود وارد هنرستان شوند و ناخواسته آسیبی به بچه‌ها برسد.

ناگفته‌های یک صدای خاموش؛ قصه رازی که بر ملا شد!

دانش‌سرا هم از جمله مکان‌هایی بود که در آن شرایط به تشخیص مسئولان وقت تعطیل شد. هنرجوها هم هرکدام رفتند سراغ رشته‌ای؛ برای مثال افرادی مانند خانم فرحنار منافی ظاهر، آقای ابوالفضل پورعرب و خانم فاطمه معتمدآریا که از شاگردان ما در دانش‌سرای هنر بودند، به سمت تئاتر و سینما کشیده شدند و در سال‌های بعد در ردیف بازیگران موفق قرار گرفتند.

از جمع هنرجوهایی که با ما کار می‌کردند، تعدادی نیز در دوره دفاع مقدس، روانه جبهه شدند که بعضی از آنها از جمله شهید مردانلو به شهادت رسیدند. فعالیت‌های تالار رودکی هم در اواخر سال ۱۳۵۷ عملاً به حالت تعلیق درآمد. بعد از پیروزی انقلاب، هیئت یازده نفری از سوی دولت موقت مأمور ساماندهی فعالیت‌های تالار شد. این هیئت مسئولیت تمامی امور مربوط به تالار را بر عهده گرفت. از آن هیئت آقای کهنه شهری یادم مانده و دکتر حسنی که رئیس هیئت هم بود.

تا یادم نرفته بگویم که یکی از کارهای اساسی ما در ماه‌های اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، راه اندازی «مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی» در تالار بود. برای این منظور، از ترکیب گروه کُری که قبلاً در تالار فعال بود، استفاده کردیم. مسئولیت گروه کُر را من بر عهده داشتم. مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی، به تناسب شرایط جدیدی که بعد از انقلاب در عرصه موسیقی پیش آمده بود، کانون اصلی تولید و عرصه سرودهای انقلابی محسوب می‌شد. در این مرکز بود که بسیاری از آثار ماندگار در دوره دفاع مقدس تولید شد. خیلی‌ها هنوز هم وقتی می‌خواهند به موسیقی انقلاب اشاره کنند از عبارت «سرودهای انقلابی» استفاده می‌کنند که یادآور فعالیت گسترده آن مرکز است.

در سال‌های منتهی به انقلاب، گروه‌های مختلفی به طور زیرزمینی دست به ساخت قطعه‌ها و سرودهایی زده بودند که می‌خواستند برای روزهای پیروزی، پیشاپیش کارهای آماده‌ای داشته باشند. من در آن روزها، در قالب گروه کُر، ارتباطاتی با سازندگان آثار انقلابی داشتم. در سال ۱۳۵۷ و در شرایطی که هنوز امام به ایران نیامده بودند، مقدمات تولید سرود «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» فراهم شد. من هم توسط آقای منوچهر ابرآویز (شاعر، عکاس و آهنگساز انقلاب) که تهیه کنندگی این سرود را برعهده داشت، برای حضور در گروه دعوت شدم. اما ایشان شرط کردند که باید شب را در استودیو بمانیم. حکومت نظامی بود و تردد در ساعت‌های بعد از غروب ممنوع برای همین اصرار بر این بود که ضبط سرود، به صورت کاملاً مخفیانه و شبانه صورت گیرد.

برای ضبط سرود، شبانه به استودیو «بل» واقع در خیابان لارستان رفتیم. همه گروه شب را در استودیو ماندند. بچه‌ها درهای بیرون را بستند و درهای داخلی را هم کیپ کردند. پرده پنجره‌ها هم کشیده شده بود تا هیچ سرو صدا و نشانه‌ای از کار، در بیرون احساس نشود. گاهی فقط پنجره‌ها را برای دقایقی باز می‌کردیم تا هوای استودیو عوض شود. تا صبح به صورت مستمر کار می‌کردیم و سرانجام سرود آماده شد.

ناگفته‌های یک صدای خاموش؛ قصه رازی که بر ملا شد!

۸ تا ۱۲ نفر در اجراهای گروه کُر حاضر بودند. منتها با توجه به قابلیت لوازم صوتی آن زمان، صداها را توسط باندهای مختلف می‌گرفتیم. مثلاً هر تکه از سرود را چهار یا پنج بار می‌گرفتیم که این طوری از نظر شنیداری حجم بالایی را نشان می‌داد، در حالی که معمولاً تعداد خواننده‌ها کم بود. آن گروه، کارهای زیادی را برای انقلاب تولید کرد. صدای بم من در این کارها تا حدودی مشخص است. از افرادی که در این گروه بودند، اسامی بعضی شأن یادم هست؛ مهدی شمس نیکنام، جهانگیر زمانی، حسن ظهری، دماتور بتوشانا که آشوری بود و یکی از عموهایش نیز بعداً نماینده مجلس شورای اسلامی شد، ریما نوزاد، الهه حمیدی، سودابه شمس و مرحوم محمود علیقلی.

سرود «دیو چو بیرون رود …» روزی که هواپیمای امام در ایران به زمین نشست، از فرستنده صدا و سیما در فرودگاه پخش شد. البته اکثر سرودهای انقلابی که با صدای گروه کر در حافظه ملت ایران مانده، توسط همین گروه ساخته شده اند. بچه‌های گروه کر بهترین سال‌های زندگی خود را برای خلق این آثار گذاشته اند.»

کد خبر 6309079

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha